امروز شنبه 03 آذر 1403 http://ake.cloob24.com
0

در این بخش نسبت به معرفی و خواص مختصری از سیفیجات و سبزیجاتی که معمولا به صورت روزمره مورد مصرف ما قرار می گیرد بحث خواهد شد.

مختصری درباره اسفناج :
نتایج تحقیقات علمی جدید نشان می دهد که گیاه اسفناج خاصیت ضد سرطانی بسیار بالایی دارد به همین علت به سلطان گیاهان معروف است.
معمولا از اسفناج هم به صورت خام در سالاد و پخته در تهیه برخی غذاها مانند آش و بورانی استفاده می شود.
اسفناج دارای مقادیر زیادی ویتامینهای a ، b، b2 و c بوده و در درمان برخی بیماریها مفیدست.
همچنین، این گیاه دارای عناصر معدنی مانند آهن و یدست، که به خاطر داشتن آهن، مصرف آن به اشخاص کم خون توصیه می شود.
این گیاه به دلیل داشتن ویتامینها و املاح گوناگون، برای زنان باردار بسیار مفید و نشاط آور و در درمان افسردگی نیز مؤثر و بوی بد دهان را از بین میبرد.
پس از پختن اسفناج نباید آب آن را دور ریخت، چرا که سرشار از املاح و ویتامینهاست و یک نوشیدنی بسیار مناسب محسوب می شود.

خواص گوجه فرنگی:
با خوردن مداوم گوجه فرنگی خود را در مقابل سرطان پروستات محافظت کنند.

همچنین گوجه فرنگی از ورم آپاندیس جلوگیری می کند. از جوشانده برگ گوجه فرنگی نیز می توان برای دفع شته و حشرات استفاده کرد.

گوجه فرنگی برای مبتلایان به نقرس و رماتیسم مفید و ورم مفاصل را برطرف می کند. همچنین از تصلب شرایین جلوگیری کرده و حتی مصرف آن برای این مرض مفید است.


گوجه فرنگی، اوره خون را پایین می آورد. برای تمیز کردن خون باید از گوجه فرنگی و کرفس به نسبت مساوی و به مقدار سه فنجان در روز قبل از غذا و به مدت سه هفته استفاده کرد.

برای تمیزی لکه جوهر بر روی لباس، یک تکه پنبه را در داخل آب گوجه فرنگی قرار داده و لکه جوهر را با آن مالش دهید و سپس آنرا بشویید.


اگر پوست شما کک و مک دارد، هر روز آنرا با گوجه فرنگی تمیز کنید کم کم کک و مکها را از بین می برد.

گفتنی است، در بعضی از اشخاص هضم گوجه فرنگی با اشکال صورت می گیرد. کسانی که معده حساس دارند، نباید در خوردن گوجه فرنگی افراط کنند.

همچنین بعضی از افراد نسبت به گوجه فرنگی حساسیت دارند. این نوع از افراد نیز نباید گوجه فرنگی بخورند.

ترخون:
در کتب سنتی با نام های «ترخون»، «طرخون» ، «الحوزان»، گفته شده است به فرانسوی آن را Estragon و Amose petit dragon و Forgon و Dragone و به انگلیسی Taragon و Estragon گفته می شود، گیاهی است از خانواده Compositae تیره فرعی Radeae نام علمی آن Artemisia dracunculus L می باشد.
مشخصات
طرخون گیاهی است پایا. ساقه آن زیاد بلند نمی شود و ارتفاع آن در حدود 60 سانتی متر. برگهای آن سبز تیره. دراز، باریک و نوک تیز و متناوب و بدون دمبرگ برگهای پایین ساقه کمی بزرگتر و تقریبا دندانه ها آن را به 3 قسمت تقسیم می کند و نوک تیز است. گلهای آن سبز مایل به زرد به صورت خوشه که از کنار برگها وصل به ساقه ظاهر می شود.
تکثیر آن با توجه به این که دانه های آن اغلب عقیم است،معمولا با تقسیم کردن و کاشت پایه های ان در بهار یا پائیز انجام می گیرد، ولی از طریق کاشت تخم آن در بهار یا پائیز نیز در بعضی مناطق تکثیر می شود.
این گیاه بومی کوهستانهای سرد اروپا و آمریکا و مناطق مختلف روسیه و سیبری است.
با این که بومی مناطق سرد است ولی از سرمای شدید زمستان در سالهای خیلی سرد لطمه می بیند و باید با برگ و خاشاک و کود آن را حفظ نمود.
در ایران معمولا کاشته می شود و در سبزی خوردن به طور خام و در سالاد بعضی از اشخاص مصرف می کنند.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در طرخون طبق بررسی دانشمندان وجود یک ماده تلخ و اسانس روغنی فرار مشخص شده است.
گیاه 
دارای حدود 3/0 درصد اسانس روغنی است. اسانس روغنی آن شامل 70-60 درصد متیل چاویکول و مقداری پی متوکسی سینامیک الدئید است ماده متیل چاویکول که آن را استراگول هم می گویند از نظر شیمی یک آثر میتیلیک از چاویکول است.
چاویکول یک ماده روغنی و به طور قوی ض عفونی کننده است که از گیاه Betel گرفته می شود و گیاه بتل نوعی فلفل سیاه خزنده است که بومی هند می باشد و نام علمی آن Piper betel L است که در بخش خاصی در جلد دیگر این کتاب خواهد آمد.
خواص – کاربرد
طرخون از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی خیلی گرم و خشک است و نوع وحشی آن خیلی گرمتر و خشکتر از نوع مزروع و کاشته شده آن است و دارای قوه تخدیر می باشد. از نظر خواص برگها و سرشاخه های گلدار آن که مورد استفاده است معطر و اشتها آور و مقوی معده و محرک و کمی ضد انگل است. اگر در دهان جویده شود تلخ و کمی مخدر است و برای مدتی حس چشایی را کاهش می دهد و ضد اسکوربوت است و برای جلوگیری از خونریزی لثه و التیام زخمهای دهان نافع است. بادها و گازها و اخلاط لزج را تحلیل می برد و انسداد مجاری را باز می کند و خشک کننده رطوبتها یم باشد. اگر آب تازه آن را با سرکه رقیق گازدار مخلوط کرده و بخورند برای جلوگیری از ابتلا به آبله و سرخچه و ممانعت از ایجاد علل وبایی در بدن مفید است. آشامیدن آب بعد از جویدن آن در دهان خیلی لذید است. برای گرم مزاجان مضر است و اسراف در خوردن آن موجب قطع باه می شود از این نظر اشخاص گرم مزاج باید با بقولات سرد بخورند و برای سینه خوب نیست و ایجاد خشونت در سینه می کند لذا باید با عسل خورده شود و خیلی بطئی الهضم است و لذا با کرفس خورده شود.
ریشه طرخون وحشی را معمولا عاقرقرحا نیز می گویند که خواص آن در جای خود تحت عنوان عاقرقرحا بحث می شود.

شنبلیله

خواص دارویی: کاهش قند خون، التهابات عصبی و پوستی، رفع گرفتگی عضلات، مقوی قلب، گواتر. ضد فشار خون، خستگی و کوفتگی بوده و بذر آن بصورت کوبیده با نبات برای مغز بسیار مهم است. (منبع فسفر) و دم کرده آن برای رفع گرفتگی عضلات مفید می باشد
زمان کاشت : اواسط پائیز و نیاز به زمستان گذرانی دارد
روش کاشت : از آنجائی که بذر شنبلیله مشکل جوانه زنی دارد و دیر سبز می شود باید 24 ساعت قبل بذر را خیساند و بعدا به فواصل 2/5 الی 5 سانتی متر در عمق مناسب کاشت و روی آن را با ماسه و یا خاک برگ می پوشانیم
بهنگام برداشت محصول باید توجه داشته باشیم که کمی بالاتر از سطح خاک بچینیم و جوانه رویشی قطع نشود

تره:
خواص دارویی: خون ساز است به همین دلیل افرادیکه غلظت خون بالا دارند نباید از تره استفاده کنند. برای دستگاه گوارش مفید است ولی برای مینای دندان مضر است و مینای دندان را از بین میبرد، بخور یا دم کرده آن برای بیماریهای تنفسی و آسم بسیار مفید است.
زمان کاشت : با توجه به شرایط آب وهوائی منطقه متفاوت است و بهترین زمان مناسب آن آبان و یا بعد از 15 اسفند یا 15 فروردین است.
روش کاشت : بهنگام کاشت، بذر را با ماسه به نسبت یک به یک مخلوط کرده و در خاک سبک در عمق./5 تا 1 سانتی متر کاشته و روی آن را با ماسه یا خاکبرگ می پوشانیم.
بهنگام چیدن تره نیز باید توجه داشته باشید که کمی بالاتر از سطح خاک بچینیم و جوانه رویشی قطع نشود.

هویج
خواص دارویی: سیستم گوارش را تنظیم می کند، انسداد عروق را باز می کند، شب کوری را از بین میبرد، باعث تقویت لثه شده و در درمان پیوره موثر است از پوسیدگی دندانها جلوگیری می کند. بدلیل وجود آنتی اکسیدانها پیری را به تعویق میاندازد و از بروز سرطان کبد جلوگیری می کند و در افراد مبتلا از درد آن میکاهد.
پوست هویج: زبری و خشکی پوست را از بین میبرد برای این منظور می توان هویج رنده شده را دم کرده و روی قسمتهای پوسته پوسته شده قرار دهیم.
زمان کاشت : بهار (15 فروردین)
روش کاشت : چون بذر هویج دوتایی است باید ابتدا آن را نصف کرده و در عمق 2 سانتیمتری کاشته شود.
بهنگام کشت هویج نباید از کود حیوانی و ازته استفاده کنیم و در خاک مورد استفاده سنگ و کلوخی نباشد جون باعث می شود ریشه های فرعی در اطراف غده هویج رشد کنند و حالت چنگالی پیدا می کنند. ظروف مناسب برای کاشت هویج در منازل گلدانهای عمیق و یا ظروف پلاستیکی مخصوص نگهداری نان است.

0

کشت فلفل رنگی در گلخانه فلفل رنگی با دارا بودن 12 برابر ویتامین c نسبت به پرتقال یکی از پر مصرف ترین سبزیجات در اروپا و آمریکا می باشد که با رنگ ها و طعم گوناگون به صورت خام و یا پخته مصرف می گردد.چنانچه بتوان فلفل های رنگی را با کیفیت بالا تولید نمود با توجه به مصرف زیاد آن در فصل زمستان می توان مطمئن بود که بازار خوبی در داخل و خارج از کشور برای این محصول مهیا و آماده است. شروع کشت: کشت فلفل در خزانه شروع می شود معمولا در اروپا از نیمه اکتبر تا نیمه نوامبر کشت در خزانه آغاز می شود.یعنی از مهر تا آبان ماه و پس از 60 روز نشاء را به گلخانه اصلی منتقل می کنند و برای یک سال از آن محصول برداشت می نمایند.این زمان کشت می تواند برای مناطق شمال ایران در نظر گرفته شود و در مناطق جنوب از اوائل تیرماه می توان کشت در خزانه را آغاز کرد البته باید در مناطق جنوبی کشور که هوا گرمتر است محیط مناسب را برای خزانه مهیا نمود.چنانچه میزان نوردهی و دمای خزانه مطلوب و درست باشد نشاء پس از 45 روز آماده انتقال به زمین اصلی است، مشروط به آن که دمای محیط خزانه در شب و روز بین 25 تا 26 درجه سانتی گراد باشد و برای جوانه زدن بذر رطوبتی در حد 80 درصد ایجاد گردد.با این شرایط می توان امیدوار بود که بذرها بین 7 تا10 روز جوانه بزنند در این مرحله میزان نور برای باروری بهینه جوانه ها بین 16 تا 18 ساعت در روز است.وقتی جوانه ها سر از خاک بیرون آورند دمای محیط را باید بین 23 تا 24 درجه سانتی گراد و رطوبت محل را بین 65 تا 70 درصد تنظیم کرد در صورتی که دمای بستر هم در حد 21 درجه سانتی گراد باشد یک دوره دو هفته ای را به انتظار می نشینیم. در محل خزانه تراکم بوته باید به گونه ای باشد که بر روی یکدیگر سایه نینداخته و از طرفی با رشد نشا همواره جای بیشتری را برای آنها در نظر گرفت از هفته پنجم دمای محیط را بر روی 24 درجه در روز و 22 درجه در شب تنظیم کرده و دمای محیط بستر را به 20 درجه سانتی گراد می رسانیم چنانچه مقدار نور از 18 ساعت به 14 ساعت در روز تغییر یابد با توجه به وضعیت اقلیمی پس از گذشت 2 تا 4 هفته گیاه جوان به اندازه 20 سانتی متر ارتفاع یافته و 4 برگ حقیقی بر روی ساقه نمایان می شود.در این حالت نشاء فلفل آماده انتقال به زمین است.فراموش نکنیم که قبل از انتقال نشاء گلخانه از هر حیث مهیا باشد تا به راحتی بتوان شرایط رشد گیاه را مهیا نمود. در اینجا باید تاکید کرد که نباید در انتقال نشاء به زمین اصلی زمان را از دست داد و تاخیر نمود.زیرا این بی توجهی باعث مشکلاتی در طول دوره رشد و باروری ایجاد می کند.از طرفی شرایط محیطی گلخانه باید از نظر نور و دما مطلوب و قابل کنترل بوده و فضای خزانه عاری از هر گونه علف های هرز و آفات و بیماریها باشد تا گیاه جوان بتواند مراحل اولیه رشد خود را در شرایط مساعدی انجام دهد زیرا گیاهی که در وضعیت نامطلوب متولد می شود در ابتدا با مشکلات عمده ای مواجه خواهد شد و در صورتی که این گیاه زنده بماند هرگز نمی تواند یک گیاه سالم و قوی در دوره رشد خود باشد. حال می توان با آرامش خاطر نشاء را با تراکم 2 بوته در متر مربع کشت نمود در این شرایط یعنی پس از انتقال نشاء به گلخانه دمای بستر بین 18 تا 20 درجه و دمای فضای گلخانه در شب 19 درجه و در روز 21 درجه سانتی گراد و رطوبت محل بین 55 تا 60 درصد باید باشد با توجه به زمان کشت پس از گذشت 4 تا 6 هفته بوته دارای شاخه و برگ و گل می شود و ارتفاع آن به 30 سانتی متر می رسد. وقتی بوته فلفل به ارتفاع 30 سانتی متری رسید کلیه برگ ها و شاخه های فرعی و گل های آن را تا ارتفاع 30 سانتی متری هرس می کنیم وفقط اجازه می دهیم 2 تا 3 شاخه فرعی رشد نماید. شایان ذکر است اولین گلی که بر روی شاخه های فرعی رویش کرده است باید حذف شود زیرا با تبدیل این گل به میوه با توجه به اینکه در بین دو شاخه فرعی شکل گرفته و رشد کرده است علاوه بر اینکه به صورت بد شکل در می آید آسیب جدی به خود بوته نیز وارد می نماید. به عبارت دیگر به علت رشد میوه و فشاری که به واسطه این باروری به دو یا سه شاخه اولیه وارد می شود اولین گل شاخه های فرعی باید حذف شود. در صورتی که بوته فلفل به اندازه کافی رشد کرده باشد اجازه می دهیم گل دوم به میوه تبدیل شود و اگر تمایلی به این کار نداشته باشیم فرصت مناسبی برای رشد بیشتر شاخ و برگ و ریشه بوته را فراهم ساخته ایم و از طرف دیگر موقعیت را برای تبدیل گل سوم به میوه مهیا وآماده می کنیم. بدیهی است که بر روی 2 یا 3 شاخه مذکور تعدادی شاخه های فرعی رویش می کند که به علت هجم برگ ها می توانیم جوانه انتهایی این شاخه های فرعی را بعد از برگ اول حذف کنیم و یا در صورتی که شاخه فرعی مزاحم شاخه های دیگر شد آن را به طور کلی حذف می کنیم. توجه داشته باشید که حذف شاخه های فرعی و هرس جوانه انتهایی شاخه های فرعی باید به گونه ای باشد که در نهایت میوه های فلفل در پوشش برگ ها قرار گرفته و بدین وسیله از آفتاب سوختگی در امان بماند خاطر نشان می شود کشاورزان ماهر با توجه به فصل کاشت موقعیت بوته و تراکم بوته اجازه می دهند بین 5 تا 7 گل به میوه تبدیل شود و انتخاب به دو شاخه فرعی یا به عبارتی سه شاخه فرعی تنها بر اساس ارتفاع گلخانه تجربه کشاورز و استعداد بوته می باشد. بنابراین با داشتن 2 تا 3 شاخه فرعی بر روی هر بوته جمعاً 5 تا 7 گل تبدیل به میوه می شود که با توجه به شکل میوه و مرغوبیت آن در صورت نیاز گل های اضافی را حذف می کنیم تا میوه های مرغوب تری برداشت کنیم این روش تا پایان دوره کشت ادامه خواهد داشت. گل خانه داران عزیز باید بدانند که در طول رشد گیاه نباید از وجود کنه غافل شویم و با مشاهده اولین مورد اقدامات لازم را برای ریشه کن کردن این آفت مخرب به عمل آورد در این رابطه ممکن است برخی از کشاورزان عوارض کنه را با ویروس اشتباه بگیرند که در این مورد باید دقت بیشتری به عمل آورد.مورد دیگری که باز در این مرحله گیاه را تهدید می کند کرم برگ خوار است که خوشبختانه نمی تواند پنهان بماند و به خوبی قابل رویت است.موارد دیگر وجود شته سیاه بر روی برگ فلفل - وجود شته سبز بر روی برگ فلفل - خساراتی که شته بر روی بوته و میوه فلفل به جای می گذارد - خسارت کرم بر روی میوه فلفل و وجود کرم بر روی میوه فلفل و بد شکلی میوه و... بستن بوته فلفل: بوته فلفل بر خلاف بوته خیار و گوجه فرنگی به پایین کشیده نمی شود بلکه بر اساس ارتفاع مفید گلخانه می توان دو تا سه شاخه را انتخاب کرده و به انتهای هریک از شاخه های فرعی نخ بسته و آنها را مانند شاخه های اصلی به دور نخ ها پیچید زیرا در پایان دوره گیاه در صورت سلامتی به اندازه ارتفاع مفید گلخانه رشد می کند. در کشت فلفل های رنگی مانند هر کشت دیگری نارسایی در رشد گیاه بوجود می آید که خوبست آنها را بشناسیم تا بهتر بتوانیم مشکلات را برطرف کنیم.بد شکلی میوه زمانی صورت می گیرد که بعد از رویش گل٫ دما برای مدت طولانی مناسب گیاه نبوده و در حد 14 در جه سانتی گراد بوده است.لازم به ذکر است در ماه های سرد زمستان نیز این مشکل برای گیاه بوجود می آید البته این عارضه علت دیگری هم دارد و آن وجود حشرات موزی بر روی گیاه است. این حشرات معمولا شیره گیاه را مکیده و باعث بد شکلی میوه آن می شوند در صورتی که رطوبت گلخانه به 85 درصد برسد و یا در مواقع شب هوای گلخانه سرد و اطراف آن گرم باشد و یا اینکه آبیاری در طول روز دیر شروع شود میوه بوته فلفل ضخیم و در نهایت دو قسمت می شود.زمانی که میوه در اندازه مناسب است ولی تغییر رنگ نمی دهد میانگین دما در شبانه روز کم است بهتر است حداقل نیم درجه میانگین را افزایش داد. جدا شدن میوه از بوته قبل از رسیدن کامل: این عارضه ممکن است در اول دوره اتفاق بیافتد و علت آن مربوط می شود به برگ های اولیه که هنوز کوچک هستند و نمی توانند به مقدار کافی مواد لازم را تولید کنند با افزایش بر می توان این نقص را برطرف کرد. تغییر رنگ میوه در حالی اندازه میوه کوچک است: علت این مشکل یا بخاطر تعداد بیش از حد میوه بر روی شاخه ها است و یا اینکه فاصله گره ها کم و برگ ها کوچک است.برای رفع این نارسایی بهتر است میانگین دمای گلخانه را 1 تا 2 درجه افزایش داده و گیاه را وادار به رشد و رویش بیشتری بنماییم. به طور معمول فاصله بین گره ها باید حدود 6 تا 7 سانتی متر با شد و شرایط گرم گلخانه نیز می تواند باعث ریز شدن میوه ها گردد.در صورتی که انتهای میوه فاسد و یا پوسیده شود کمبود کلسیم علت اساسی آن می باشد و از آنجا که میزان نیاز فلفل به کلسیم زیاد بوده و کمبود آن مشکلات زیادی را برای تولید محصول فراوان و مرغوب ایجاد می کند می توان از نوعی کود کامل که دارای 5/22 درصد کلسیم می باشد و با نام کال ماکس عرضه می گردد استفاده نمود با اضافه کردن این ماده به رژیم غذایی گیاه می توان این عارضه را بر طرف کرد.آفتاب سوختگی هم یکی از عوارضی است که به اثر تابش بیش از حد آفتاب بر روی میوه بر می گردد. برای اینکه فلفل دچار این مشکلات نشود شما می توانید با پوشش برگ ها بر روی میوه از شدت تابش نور آفتاب بر روی میوه جلوگیری کنید و بالاخره آسیب های این چنینی که بوسیله گنجشک ها بوجود می آید. فلفل های رنگی در طول زمان رشد خود دچار دگرگونی هایی می شود که لازم است گلخانه داران عزیز در این مورد هم اطلاعاتی داشته باشند مثلا واریته بیانگا که به رنگ فسفری مشهور است در ابتدا به همین رنگ است و سپس به رنگ قرمز در می آید و واریته زرو ابتدا به رنگ بنفش است و چنانچه چیده نشوند به رنگ قرمز تبدیل می شود.در حقیقت به خاطر زودرسی این دو واریته و تقاضای بیشتر فلفل های سبز در بازار برای شروع عرضه در بازار می توان از این دو واریته استفاده کرد شایان ذکر است که واریته های دیگر فلفل های رنگی در ابتدا سبز هستند و رفته رفته به رنگ های زرد ٫ نارنجی ٫ قرمز و شکلاتی تبدیل می گردد.

0

نمونه­برداری با استفاده از قیچی از برگ رفرنس (آخرین برگ توسعه یافته) تمامی تیمارهای آزمایشی انجام و نمونه­ها بلافاصله درون یخ قرار گرفته و در آزمایشگاه وزن تر آنها با ترازوی دقیق اندازه­گیری می شود (برگ ها نباید دچار شکستگی و پارگی باشند)، سپس تمامی نمونه­‏ها در آب مقطر قرار داده شده و به مدت 24 ساعت در سرد­خانه (Cold Room) در دمای 4 درجه سانتی­‎گراد قرار می گیرند (در صورت در اختیار نداشتن سردخانه می توان از یخچال استفاده نمود). بعد از 24 ساعت وزن اشباع برگ­ها اندازه­گیری و برگ­ها به مدت 24  ساعت دیگر در دمای 70 درجه سانتی­‎گراد در آون قرار گرفته و وزن خشک هر کدام اندازه­‎گیری می شود. با قرار دادن اعداد حاصل از توزین با ترازوی دارای دقت یک ده هزارم در فرمول زیرRWC بدست می آید:

RWC= Fw – Dw / Sw –Dw ×100

Fw: وزن تر برگ بلافاصله بعد از نمونه­‎برداری

Dw: وزن خشک برگ بعد از قرار گرفتن در آون

Sw: وزن اشباع برگ بعد از قرار گرفتن در آب مقطر

Ritchie, S. W., and Nguyen, H. T. 1990. Leaf water content and gas exchange parameters of two wheat genotypes differing in drought resistance. Crop Science, 30: 105-111.


منبع: وبلاگ راه کم گذر

0

بررسی‌ها نشان می‌دهد کاربرد تکنیک‌های فیزیکوشیمیایی، سبب از میان رفتن میکروارگانیسم‌های مفید خاک مانند تثبیت کننده‌های نیتروژن میکروریزا می‌شود که در نتیجه فعالیت‌های بیولوژیکی خاک را ضعیف می‌کند و در مقایسه با تکنیک گیاه پالایی، بسیار هزینه‌بر است.

در روش ریزوفیلتراسیون، از گیاهان خاکی و آبی استفاده می‌شود که آلاینده‌های منابع آبی‌ آلوده با غلظت کمتر در ریشه‌هایشان تغلیظ یا رسوب می‌کنند که این روش بخصوص برای فاضلاب‌های صنعتی، رواناب کشاورزی و یا فاضلاب معادن اسیدی کاربرد دارد و برای فلزاتی مانند سرب، کادمیم، مس، نیکل، روی و کرم مناسب است.

گیاهانی مانند خردل هندی، آفتابگردان، تنباکو، چاودار و ذرت دارای این توانایی هستند. آنها دارای قدرت جذب سرب از فاضلاب هستند که در این میان، آفتابگردان بیشترین قدرت و توانایی را دارد.

در روش دیگری با استفاده از قدرت ریشه، محدود‌کردن تحرک و قابلیت دسترسی آلاینده‌ها در خاک صورت می‌گیرد.
‌این روش معمولا برای کاهش آلودگی در خاک، رسوب و لجن استفاده می‌شود و از طریق جذب، رسوب، کمپلکس و یا کاهش ظرفیت انجام می‌پذیرد.

در روش تبخیر گیاهی، گیاهان، آلاینده‌ها را از خاک جذب و سپس به بخار تبدیل کرده و با عمل تعرق به اتمسفر انتقال می‌دهند. این روش در درختان در حال رشد برای جذب آلاینده‌های آلی و معدنی کاربرد دارد.

در روش دیگری که به نام کاهش گیاهی معروف است، گیاه با متابولیسم خود از طریق انتقال، تجزیه، تثبیت و تصعید ترکیبات آلاینده به برطرف کردن آلودگی از خاک و آب‌های زیرزمینی کمک می‌کند. در این روش، ترکیبات آلی به مولکول‌های ساده‌تر شکسته شده که می‌تواند به درون بافت گیاه وارد شوند.

بررسی‌ها نشان داده است گیاهان دارای آنزیم‌هایی هستند که می‌توانند پسماند حاصل از حلال‌های کلرینات مانند تری‌کلرو اتیلن و حشره‌کش‌های دیگر را تجزیه کند.

فلزات سنگین و دسترسی آنها در خاک‌:

فلزات سنگین، عناصری با وزن اتمی 54/63 تا 59/200 و وزن مخصوص بیشتر از 4 هستند. برخی از فلزات سنگین به مقدار کم مورد نیاز ارگانیسم‌های زنده هستند؛ هر چند افزایش بیش از حد همین فلزات سنگین ضروری می‌تواند برای ارگانیسم‌ها مضر باشد.

فلزات سنگین غیر ضروری شامل آرسنیک، آنتیمونی، کادمیم، کرم جیوه، و سرب است که این فلزات در رابطه با آلودگی خاک و آب‌های سطحی بسیار مهم هستند و مورد توجه علم گیاه پالایی قرار می‌گیرند.

واکنش گیاهان به فلزات سنگین‌:

گیاهان3 راهبرد پایه برای رشد در خاک‌های آلوده به فلزات سنگین دارند. گونه‌هایی که از ورود فلزات به بخش‌های هوایی خود جلوگیری کرده یا غلظت فلزات را در خاک پایین نگه می‌دارند، گونه‌هایی که فلزات را در اندام‌های هوایی خود تجمع داده و دوباره به خاک بر می‌گرداند و گیاهانی که می‌توانند فلزات را در اندام‌های هوایی خود تغلیظ کرده به طوری که چندین برابر غلظت فلز در خاک شود و گیاهانی که غلظت بالایی از آلاینده‌ها را جذب کرده و در ریشه، ساقه یا برگ‌هایشان تغلیظ می‌کنند.

کاربرد مهندسی ژنتیک برای بهبود گیاه پالایی‌:

در این تکنیک با استفاده از تنوع ژنتیکی موجود در داخل هر گونه و تحریک خصوصیات ژنتیکی گونه‌ها می‌توان تحمل گونه را نسبت به فلزات آلاینده محیط افزایش داد. بررسی‌ها نشان داده است تولید گیاهان با پتانسیل بالای گیاه پالایی و تولید بیومس در بهبود روش گیاه پالایی موثر است و تلقیح ژن‌های موثر در تجمع فلزات به گیاهانی که بلندتر از گیاهان طبیعی هستند سبب افزایش تولید بیومس نهایی می‌ شود.

برخی روش‌های گیاه پالایی محدودیت‌هایی دارد؛ به عنوان مثال در نوعی از این روش، گیاه پالایی در محدوده 3 فوت از سطح خاک و حداکثر 60 فوت از آب‌های زیرزمینی موثر است. این روش برای مکان‌هایی که غلظت آلودگی در آنها پایین تا متوسط است در سطح وسیع به کار برده می‌شود و شدیدا وابسته به اسیدیته خاک است.

نتایج به دست آمده از تحقیقات دانشمندان حاکی از آن است که اسیدی کردن خاک، قابلیت دسترسی فلزات را به مقدار زیادی افزایش می‌دهد. البته ممکن است اسیدی کردن خاک، تاثیرات منفی دربرداشته باشد. برای مثال افزایش حلالیت برخی فلزات سمی و شستشوی آنها به آب‌های زیرزمینی سبب بروز خطرات زیست محیطی می‌شود که باید تحت کنترل و شرایط ویژه صورت گیرد.

مصرف تولیدات گیاه پالایی‌:

یکی از موانع اجرای تجاری گیاه پالایی، چگونگی مصرف گیاهان آلوده است. پس از برداشت، آلودگی خاک توسط گیاه کاهش یافته، اما مقدار زیادی بیومس خطرناک تولید شده است.

بررسی‌ها نشان می‌دهد تولید کمپوست و متراکم کردن، 2 روشی است که برای مدیریت بیومس گیاهان آلوده توسط بسیاری از محققان پیشنهاد شد، اما بهترین روش برای مصرف بیومس‌های تولید شده توسط گیاه پالایی، تغییر و تبدیلات ترموشیمیایی است که در این روش بیومس به عنوان یک منبع انرژی مصرف تجاری دارد.

این بیومس شامل کربن، هیدروژن و اکسیژن است که با عنوان هیدروکربن‌های اکسیژنه شناخته می‌شود.

جزء اصلی هربیومس لیگنین، همی سلولز، سلولز، مواد معدنی و خاکستر است که دارای مقادیر بالایی رطوبت، مواد آلی فرار و جرم مخصوص ظاهری هستند، اما ارزش گرمایی پایینی دارند. درصد این اجزا از گونه‌ای به گونه دیگر متفاوت است که مدیریت این حجم از مواد زائد بسیار مشکل بوده و نیاز به کاهش حجم دارد.

تولید انرژی‌:

سوزاندن و تولید گاز از روش‌های مهم برای تولید انرژی گرمایی و الکتریکی است که می‌توان از گیاهان آلوده استخراج شوند. بازیافت این انرژی از بیومس به وسیله سوزاندن یا تولید گاز می‌تواند ارزش اقتصادی داشته باشد؛ زیرا آن را نمی‌توان به عنوان علوفه یا کود مصرف کرد.

سوزاندن روش ساده‌ای است اما باید تحت موقعیت‌های کنترل شده باشد. در این روش حجم بیومس 2 تا 5 درصد کاهش یافته و خاکستر را می‌توان به طور مناسبی مصرف کرد.

تحقیقات نشان داده است سوزاندن پسماندهای خطرناک حامل فلزات در فضای باز صحیح نیست، زیرا گازهای آزاد شده به محیط ممکن است مضر باشد، چرا که به این ترتیب تنها حجم کاهش می‌یابد وگرمای تولید شده نیز به هدر می‌رود.

تحقیقات دفتر بررسی آلودگی آّب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست نشان می‌دهد، تولید گاز یکی از موارد کنترل بیومس است که از طریق مجموعه‌ای از تغییرات شیمیایی گازهای احتراقی پاک با بازده گرمایی بالا تولید می‌شود. به این ترکیب گازی، گاز پیرو گفته می‌شود که می‌توان برای تولید انرژی گرمایی و الکتریکی آن را سوزاند.
تولید گاز در یک مبدل گازی، طی مراحل پیچیده خشک کردن، حرارت دادن، تجزیه گرمایی و واکنش‌های شیمیایی احتراق انجام می‌شود که به طور همزمان اتفاق می‌افتد.

محققان گزارش کرده‌اند پیرولیز یک روش نو برای مدیریت مواد زائد شهری است که امکان دارد بتوان از آن برای مدیریت بیومس گیاهان آلوده استفاده کرد. پیرولیز مواد را تحت موقعیت‌های غیرهوازی تجزیه می‌کند و هیچ انتشاری به هوا ندارد.

به این ترتیب، فلزات سنگین در کک باقی می‌مانند که می‌تواند در کوره ذوب استفاده شود. اگرچه هزینه بالای تاسیس و مراحل عملیات فاکتور محدود کننده است، اما اگر فقط برای گیاه استفاده شود می‌تواند برای گیاهان آلاینده و مواد زائد شهری مناسب باشد.

محققان بر گونه‌های گیاهی با بیومس بالا تحقیق کرده و نشان دادند این روش نتایج مثبتی می‌تواند به همراه داشته باشد و فواید زیست محیطی موثری نیز خواهد داشت.

رفع آلودگی‌های نفتی‌:

آلودگی‌های نفتی یک پیامد اجتناب‌ناپذیر از افزایش سریع جمعیت و فرایند صنعتی شدن است که به دنبال آن آلودگی خاک توسط مواد هیدروکربنه نفتی به شکل وسیع در اطراف تاسیسات اکتشاف و پالایش و به شکل موضعی در مسیرهای انتقال این مواد در سطح استان‌های نفت‌خیز جنوبی کشور قابل مشاهده است.

علاوه بر انتشار مستقیم این آلاینده ها، غبارات حاصل از سوخت گازهای همراه نفت، طی سالیان متمادی توانسته مواد سمی و مضری به خاک‌های منطقه اضافه کند.

وجود این آلاینده‌ها در محیط‌زیست علاوه بر تاثیر گسترده بر اکوسیستم منطقه، با گذشت زمان و ورود به چرخه غذایی، به جوامع انسانی نیز راه می‌یابند و به این ترتیب سلامت انسان‌ها را تهدید می‌کنند.

در حال حاضر نیاز به جلوگیری از گسترش این آلودگی‌ها و همین‌طور پاکسازی مناطق آلوده شده بشدت احساس می‌شود. برای این منظور می‌توان از روش‌های مختلفی بهره گرفت. یکی از این روش‌ها گیاه پالایی است که از گیاهان و میکروارگانیسم‌های همراه آنها جهت پاکسازی محیط‌های آلوده (خاک، آب) بهره می‌گیرد.

در حقیقت گیاه پالایی با استفاده از دخالت‌های انسانی از جمله فناوری کشاورزی (شخم زدن، کود دادن و...) باعث ایجاد شرایط مناسب برای رشد و استقرار گیاه و افزایش فعالیت‌های طبیعی پاکسازی می‌شود. بزرگ‌ترین مزیت این روش نسبت به سایر روش‌ها، ارزان بودن و سادگی آن است و سازگاربامحیط زیست است. در این روش، انتخاب گیاه مناسب از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است که به شرایط اقلیمی منطقه، نوع و میزان آلودگی خاک بستگی دارد.

آینده گیاه پالایی‌:

اگرچه این علم هم اکنون با سرعت در حال توسعه است، اما بررسی‌ها نشان داده گیاه پالایی تجاری از لحاظ زمانی باید با دیگر فناوری‌های دیگر قابل رقابت کردن باشد. بیشتر آزمایش‌های گیاه پالایی در مقیاس آزمایشگاه در محیط هیدروپونیک انجام و فلزات سنگین به آنها داده شده است، در حالی که محیط خاک کاملا متفاوت است.

در خاک واقعی بسیاری از فلزات در شکل‌های نامحلول وجود دارند و قابلیت دسترسی آنها کم و این بزرگ‌ترین مشکل است. بسیاری از گیاهان هنوز شناخته نشده اند که باید شناسایی شوند و درباره فیزیولوژی آنها بیشتر دانست.

بهینه سازی فرایند جذب فلزات سنگین توسط گیاه و مصرف مناسب بیومس تولید شده هنوز باید مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد تا نتایج آزمایشگاهی با عمل و واقعیت همخوانی داشته باشند.

اگرچه 10 سال از کاربرد اولیه فناوری گیاه پالایی در دنیا می‌گذرد، اما این علم توسعه بسیار سریعی داشته است و امروزه گیاه پالایی در مورد مواد آلی، معدنی و رادیواکتیو کاربرد دارد. این فرایند پایدار و ارزان است و برای کشورهای در حال توسعه بسیار مناسب بوده و صرفه اقتصادی دارد.

بررسی‌ها نشان می‌دهد، راندمان این روش با کاربرد گیاهان رشد سریع با بیومس بالا و قدرت جذب بالای فلزات سنگین افزایش می‌یابد. در بیشتر مکان‌های آلوده گونه‌های مناسب جهت رفع آلودگی قابل شناسایی است. 2 روش کمپوست و متراکم کردن می‌تواند جزو مراحل مقدماتی برای کاهش حجم تولیدات این گیاهان باشند، اما باید دقت شود شیرابه حاصل از تراکم به طور کامل جمع‌آوری شود.

محققان معتقدند بین روش‌هایی که بیومس آلاینده‌ها را کاهش می‌دهد، به نظر می‌رسد خاکستر کردن کمترین زمان را مصرف می‌کند و در مقایسه با سوزاندن مستقیم از لحاظ زیست‌محیطی نیز مناسب‌تر باشد.

به این ترتیب مشاهده می‌شود دنیای امروز می‌تواند با الهام از طبیعت و سیستم نقص ناپذیر بکر آن برای آنچه بشر با دست خود خراب کرده است اصلاحاتی صورت دهد که بی‌شک سهل‌تر از جلوگیری از آلودگی منابع بویژه منابع خاک نیست.



منبع:  ARAM

0

اندازه گیری شاخص سطح برگ به روش وزنی


یکی از چالش های پیش روی دانشجویان و محققین کشاورزی اندازه گیری دقیق شاخص سطح برگ است زیرا به دلیل گران قیمت بودن، دستگاه Leaf Area Meter در بسیاری از دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی موجود نمی باشد. از طرفی محاسبه LAI با استفاده از ضرایب اختصاصی، روش دقیقی محسوب نمی شود. لذا بر آن شدم تا با تشریح روش وزنی که نتایج آن حتی از دستگاه نیز دقیق تر است، و همیشه به دانشجویان نیز توصیه می نمایم، آن را برای استفاده همگان امکان پذیر سازم. شایسته است بدینوسیله از استاد فرزانه ام جناب آقای دکتر هاشمی دزفولی تشکر ویژه نمایم.

 1-    در آزمایشگاه برگهایی که از یک سطح مشخص (مثلاً 400 سانتی متر مربع حاصل از یک کوادرات 20 در 20) از خطوط نمونه برداری برداشت شده اند از ساقه ها جدا و با ترازوی دقیق توزین گردند (مثلاً 420 گرم).

2-    از بین برگها تعداد 10 برگ بطور تصادفی جدا شده و توزین می شوند (مثلاً 4 گرم).

3-    یک ورقه کاغذ تهیه کرده و سطح معینی از آن جدا می شود (مثلاً 400 سانتی متر مربع به وزن 8/1 گرم).

4-    ده برگ جدا شده را روی ورقه کاغذ دیگری، از همان جنس، قرار داده و دور تا دور آنها با نقطه چین کردن علامت گذاری و سپس با قیچی و با دقت زیاد برش داده می شوند. سپس آنها را وزن نمایید (برای مثال شکل های بریده شده 6/3 گرم وزن دارند).

5-    سپس تناسب بسته می شود: 400 سانتی متر مربع کاغذ 8/1 گرم وزن دارد حالا 6/3 گرم کاغذ چه سطحی دارد؟ 800 سانتی متر مربع.

6-    پس بنابراین سطح برگ بریده شده از روی کاغذ معادل 800 سانتی متر مربع است پس:4 گرم برگ  800 سانتی متر مربع سطح دارد حالا 420 گرم برگ چه سطحی را اشغال می کند؟ 84000 سانتی متر مربع.

7-    در این روش می بایست حتماً از یک جنس کاغذ استفاده گردد و دقت زیادی در بریدن شکل برگها از روی کاغذ انجام شود، در این صورت روشی بسیار دقیق می باشد.

8-    نکته مهم اینکه برای محاسبه شاخص سطح برگ می بایست برگهای خشک، بیمار و آفت زده از نمونه برگ کل قبل از توزین جدا شوند.

9-    یکی از مزیت های این روش این است که می توان در وقت مناسب اقدام به بریدن شکل برگ ها از روی کاغذ نمود و محاسبات را انجام داد، در روز نمونه برداری صرفاً وزن نمونه برگ و کل برگها باید اندازه گیری شوند.

 

برای مطالعه بیشتر اینجا کلیک کنید


منبع: هاشمی دزفولی، ا. 1378. فیزیولوژی گیاهان زراعی تکمیلی. درس نامه کارشناسی ارشد زراعت دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز.


منبع: وبلاگ راه کم گذر

0

بر طبق مطالعات محققین مختلف تنش­های غیر زنده خصوصاً خشکی و شوری بر روی متابولیسم ازت در گیاهان تأثیر می­گذارد. نتایج تحقیقات پژوهشگران متعدد حاکی از آن است که تحت تنش آبی و در گیاهان پژمرده هیدرولیز پروتئین­ها به وقوع می­پیوندد و این موضوع باعث افزایش آمینواسیدها در گیاه  می­گردد.

وقتی کمبود آب شدید باشد، آمینواسیدهای آزاد به خصوص پرولین در بافت­های گیاه جمع می­شوند. میزان اسیدآمینه پرولین آزاد (که در ساختمان پروتئین شرکت ندارد) در گیاهان تحت تنش به طور قابل ملاحظه­ای افزایش می­یابد.

افزایش پرولین در جهت کاهش پتانسیل آبی گیاه به منظور حفظ فشار آماس صورت می­گیرد. پرولین مانند برخی آمینواسیدهای دیگر،­ اسیدهای­آلی، قندها و ترکیبات آلی دیگر به عنوان یک تنظیم کننده ­اسمزی[1] در تعدیل شرایط اسمزی سلول ایفای نقش کرده و بدین ترتیب اثرات کمبود آب را خنثی می­کند. ثابت شده است که افزایش پرولین در نتیجه سنتز جدید آن است و از تجزیه پروتئین حاصل    نمی­شود.

برای پرولین علاوه بر نقشی که به عنوان تنظیم­کننده اسمزی داراست، اعمال زیر نیز پیشنهاد  شده­اند:

1-    مخزن انرژی برای تنظیم پتانسیل احیای سلولی.

2-    پرولین می تواند مانند یک آنتی اکسیدانت نقش دهنده قوی الکترون  را برای پاکسازی کردن رادیکال­های آزاد ایفا نماید.

3-    محافظت از بزرگ مولکول­هایی مثل پروتئین­ها

4-    کاهش اسیدیته داخل سلول

ذخیره مواد کربنه و ازت­دار برای دوره رفع تنش



[1] Osmoticum

آماده سازی محلول ها:                                           

1.       فسفریک اسید 6 مولار: 12/41 میلی لیتر اسید فسفریک 85% با دانسیته Kg/L 1/68 به آب مقطر افزوده و سپس به حجم 100 میلی لیتر رسانیده شد.

2.       سولفوسالیسیلیک اسید 3%: 3 گرم پودر سولفوسالیسیلیک اسید را در آب مقطر حل نموده و به حجم 100 میلی‌لیتر رسید.

3.       اسید ناین‌هیدرین: مقدار 25/1 گرم پودر اسید ناین‌هیدرین را در 30 میلی‌لیتر اسید استیک گلاسیال حل نموده و سپس 20 میلی‌لیتر اسید فسفریک 6 مولار آماده‌شده به آن اضافه گردید.

4.       استاندارد 100 میلی­گرم­در­لیتر پرولین: 0100/0 گرم پرولین را در آب مقطر حل نموده و به حجم 100 میلی‌لیتر رسید.

5.       استانداردهای 0, 4, 8 , 12, 16 و 20 میلی­گرم­در­لیتر پرولین: به ترتیب 0, 2, 4, 6, 8 و 10 میلی لیتر از استاندارد 100 میلی­گرم­در­لیتر پرولین برداشته و با آب مقطر به حجم 50 میلی‌لیتر رسانیده شد.

  1. تولوئن.

روش کار:

1.       5/0 گرم ماده تر گیاهی را با هاون خرد شده و درون یک تیوب ریخته شد، سپس 10 میلی‌لیتر سولفوسالیسیلیک اسید 3% آماده‌شده را به آن اضافه نموده و نمونه را درون یخ قرار داده شد.

2.       تیوب را در 15000 دور به مدت 10 تا 15 دقیقه در دمای 4 درجه سانتی‌گراد سانتریفوژ نموده تا مواد اضافی از محلول جدا گردید. می­توان به جای سانتریفیوژ از قیف شیشه­ای و کاغذ صافی برای صاف کردن نمونه ها استفاده کرد.

3.       مقدار 2 میلی‌لیتر از عصاره صاف شده را درون تیوب جدید ریخته و 2 میلی‌لیتر اسید ناین‌هیدرین و 2 میلی‌لیتر اسید استیک گلاسیال به آن افزوده و سپس خوب مخلوط شد.

4.       همزمان مقدار 2 میلی‌لیتر از محلول­های استاندارد صفر، 4، 8، 12، 16 و 20 میلی­گرم ­در ­لیتر پرولین را درون تیوب­های جدید ریخته و 2 میلی‌لیتر اسید ناین‌هیدرین و 2 میلی‌لیتر اسید استیک گلاسیال به آن­ها افزوده و سپس خوب مخلوط شد.

5.       نمونه‌ها را در حمام آب گرم به مدت 1 ساعت حرارت داده و سپس درون حمام یخ قرار داده شد.

6.       مقدار 4 میلی‌لیتر تولوئن به محلول اضافه نموده و آن را به مدت 20 ثانیه با دستگاه ورتکس به هم زده شد.

استانداردهای پرولین محلول در فاز تولوئن را به اندازه لازم در کووت دستگاه اسپکتروفتومتر ریخته و مقدار پرولین را در طول موج 520 نانومتر قرائت کرده و منحنی استاندارد رسم شد. سپس میزان جذب در نمونه های گیاهی را قرائت نموده و با قراردادن آن در معادله خط مقدار پرولین آمد.

توجه: نمونه‌ها و محلول ناین‌هیدرین را در دمای 4 درجه سانتی‌گراد نگهداری شد.

 منابع:

حسیبی، پ.، م. نبی پور و ف. مرادی. 1389. بررسی نقش برخی محافظت کننده های سرمایی در القای تحمل تنش دمای پایین به گیاهچه های برنج. مجله الکترونیک تولید گیاهان زراعی. جلد سوم، شماره اول، بهار 1389. صفحات 39-56

Bates LS, Waldern RP, Tear ID. 1973. Rapid determination of free proline for water stress studies. Plant Soil. 39:205-207.                             

Kramer, P.J. 1969. Plant and Soil water Relationships: A Modern synthesis. McGraw-Hill, Inc. New York.


منبع: وبلاگ راه کم گذر

0

 1-ابتدا 2 گرم نمونه آسیاب شده گیاه را وزن نموده و در کروزه چینی ریخته شود.

2- کروزه­ها را درون کوره الکتریکی به مدت 2 ساعت با دمای 550 درجه سانتیگراد قرار داده شد.

3-کروزه­ها را روز بعد از کوره خارج نموده و بلافاصله به محض خروج هر یک از نمونه­ها شماره نمونه را با ماژیک طبق نقشه قرار دادن کروزه­ها، یادداشت شد.

4-به هر نمونه حدود 10 تا 15 میلی لیتر محلول گرم اسید کلریدریک 2 نرمال افزوده شد.

5-نمونه حاصل را توسط قیف و کاغذ صافی واتمن 41 یا110 صاف نموده و عصاره حاصل را درون بالن ژوژه 100 میلی لیتری جمع آوری نمودیم و سپس با آب مقطر به حجم 100 میلی لیتر رسانده شد.

6- از عصاره حاصل 5 میلی لیتر برداشت نموده درون ارلن 100 میلی لیتر ریخته شد.

 7-چند میلی گرم پورپورات به هر یک از نمونه­های درون ارلن افزوده شد.

8- 5 قطره محلول سود 4 نرمال توسط قطره چکان به ارلن­ها افزوده شد.

9- با استفاده از یک بورت و محلول ورسین 01/0 نرمال تیتراسیون را انجام شد.

10- عدد حاصل از تیتراسیون را که همان میزان ورسین مصرفی است درون فرمول مخصوص قرار داده شده عدد حاصل میزان کلسیم کل گیاه را نشان می دهد.

A(meq/lit)= V1 × N × 1000/V2

B(mg/lit)= A × 20

V1= میزان ورسین مصرفی در تیتراسیون

N= نرمالیته ورسین

V2= حجم عصاره برداشت شده

20= عدد اتمی کلسیم

از عصاره حاصل از مرحله 5، 5 تا 10 میلی لیتر برداشت نموده درون ارلن 100 میلی لیتر ریخته شد.

2- 5 میلی لیتر از تامپون (محلول کلرور آمونیوم+ آمونیاک) را به هر یک از ارلن­ها افزوده شد.

3- 4 میلی لیتر از محلول قرمز رنگ E.B.T به هر یک از ارلن­ها افزوده شد.

4- با استفاده از یک بورت و ماده ورسین تیتراسیون را انجام دادیم تا محلول آبی تیره رنگ گردید.

5- عدد حاصل از تیتراسیون را مجدداً در همان فرمول کلسیم قرار دادیم تا میزانCa+ Mg  بدست آمد. برای محاسبه منیزیم میزان کلسیم را از مجموع کلسیم بعلاوه منیزیم کم نمودیم تا عدد نهایی منیزیم بدست آمد.

منبع:

 فرانک طهماسبی. پیمان حسیبی.  موسی مسکرباشی. 1389. بررسی فیزیولوژیکی اثر آبیاری با آب شور از منابع NaCl و CaCl2 بر سه ژنوتیپ کلزا (Brassica napus L.)در شرایط آب و هوایی اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه شهید چمران اهواز. 114 صفحه.


منبع: وبلاگ راه کم گذر

0

انیمیشن تنفس سلولی - زنجیره انتقال الکترون




لینک دانلود


منبع: .:: Hortilover::.

0

دانلود جزوه فارسی نقش منگنز در تغذیه گیاهان



لینک دانلود


منبع: .:: Hortilover::.

0

حفاظت گونه‌های گیاهان دارویی از طریق نگهداری در سرما
با تکیه بر کشت بافت و سلول می‌توان برای نگهداری کالتیوارهای مورد نظر در بانک ژن یا برای نگهداری طولانی مدت اندام‌های تکثیر گیاه در محیط نیتروژن مایع، اقدام نمود. نگهداری در سرما، یک تکنیک مفید جهت حفاظت از کشت‌های سلولی در شرایط آزمایشگاهی است. در این روش با استفاده از نیتروژن مایع (196- درجه سانتی‌گراد) فرآیند تقسیم سلولی و سایر فرآیندهای متابولیکی و بیوشیمیایی متوقف شده و در نتیجه می‌توان بافت یا سلول گیاهی را مدت زمان بیشتری نگهداری و حفظ نمود. با توجه به اینکه می‌توان از کشت‌های نگهداری شده در سرما، گیاه کامل باززایی کرد، لذا این تکنیک می‌تواند روشی مفید جهت حفاظت از گیاهان دارویی در معرض انقراض باشد. مثلاً بر اساس گزارشات منتشر شده، روش نگهداری در سرما، روشی مؤثر جهت نگهداری کشت‌های سلولی گیاهان دارویی تولیدکننده آلکالوئید همچون Rauvollfia serpentine , D. lanalta , A. belladonna , Hyoscyamus spp. است. این تکنیک، می‌تواند جهت نگهداری طیفی از بافت‌های گیاهی چون مریستم‌ها، بساک و دانه گرده، جنین، کالوس و پروتوپلاست به‌کار رود. تنها محدودیت این روش، مشکل دسترسی به نیتروژن مایع است.
تولید متابولیت‌های ثانویه از گیاهان دارویی
از لحاظ تاریخی، اگرچه تکنیک ” کشت بافت ” برای اولین بار، در سال‌های 1940-1939 در مورد گیاهان به‌کار گرفته‌شد، ولی در سال 1956 بود که یک شرکت دارویی در کشور آمریکا (Pfizer Inc) اولین پتنت را در مورد تولید متابولیت‌ها با استفاده از کشت توده‌ای سلول‌ها منتشر کرد. کول و استابو (1967) و هبل و همکاران (1968) توانستند مقادیر بیشتری از ترکیبات ویسناجین (Visnagin) و دیوسجنین (Diosgenin) را با استفاده از کشت بافت نسبت به حالت طبیعی (استخراج از گیاه کامل) به‌‌دست آورند. گیاهان، منبع بسیاری از مواد شیمیایی هستند که به‌عنوان ترکیب دارویی مصرف می‌شوند. فرآورده‌های حاصل از متابولیسم ثانویه گیاهی (Secondary Metabolite) جزو گرانبهاترین ترکیب شیمیایی گیاهی (Phytochemical) هستند. با استفاد از کشت بافت می‌توان متابولیت‌های ثانویه را در شرایط آزمایشگاهی تولید نمود. لازم به‌ذکر است که متابولیت‌های ثانویه، دسته‌ای از مواد شامل اسیدهای پیچیده، لاکتون‌ها، فلاونوئیدها و آنتوسیانین‌ها هستند که به‌صورت عصاره یا پودرهای گیاهی در درمان بسیاری از بیماری‌های شایع به‌کار برده می‌شوند.
راهکارهای افزایش متابولیت‌های ثانویه گیاهی از طریق کشت بافت
1- استفاده از محرک‌های (Elicitors) زنده و غیر زنده‌ای که می‌توانند مسیرهای متابولیکی سنتز متابولیت‌های ثانویه را تحت تأثیر قرار داده و میزان تولید آنها را افزایش دهند. لازم به‌ذکر است که این محرک‌ها در شرایط طبیعی نیز بر گیاه تأثیر گذاشته و باعث تولید یک متابولیت خاص می‌شوند.
2- افزودن ترکیب اولیه (Precursor) مناسب به محیط‌کشت، با این دیدگاه که تولید محصول نهایی در نتیجه وجود این ترکیبات در محیط‌کشت، القاء شود.
3- افزایش تولید یک متابولیت ثانویه در اثر ایجاد ژنوتیپ‌های جدیدی که از طریق امتزاج پروتوپلاست یا مهندسی ژنتیک، به‌دست می‌آیند.
4- استفاده از مواد موتاژن جهت ایجاد واریته‌های پربازده
5- کشت بافت ریشه گیاهان دارویی (ریشه، نسبت به بافت‌های گیاهی دیگر، پتانسیل بیشتری جهت تولید متابولیت‌های ثانویه دارد)
مثال‌های قابل ذکر آنقدر زیاد است که تصور می‌شود هر ماده‌ای با منشاء گیاهی، از جمله، متابولیت‌های ثانویه را می‌توان به‌وسیله کشت‌های سلولی تولید کرد: از جمله ترکیباتی که از طریق کشت سلولی و کشت بافت به تولید انبوه رسیده است،‌ داروی ضد سرطان تاکسول است. این دارو که در درمان سرطان‌های سینه و تخمدان به‌کار می‌رود از پوست تنه درخت سرخدار (Taxus brevilifolia L.) استخراج می‌گردد. از آنجایی‌که تولید تاکسول به‌دلیل وجود 10 هسته استروئیدی در ساختار شیمیایی آن بسیار مشکل است و جمعیت طبیعی درختان سرخدار نیز برای استخراج این ماده بسیار اندک است، لذا راهکار دیگری را برای تولید تاکسول باید به‌کار گرفت. در حال حاضر، برای تولید تاکسول از تکنیک کشت بافت و کشت قارچ‌هایی که بر روی درخت رشد کرده و تاکسول تولید می‌کنند،‌ استفاده می‌گردد.
سولاسودین (Solasodine) نیز از ترکیبات دیگری است که از طریق کشت سوسپانسیون سلولی گیاه Solanum eleganifoliu به‌دست می‌آید. از جمله متابولیت‌های دیگری که از طریق تکنیک کشت بافت و در مقیاس تجاری تولید می‌شود، شیکونین (Shi**n) (رنگی با خاصیت ضد حساسیت و ضد باکتری) است. مثال‌های زیر گویای کارایی تکنیک کشت بافت در تولید متابولیت‌های ثانویه است.
تولید آلکالوئید پیرولیزیدین (Pyrolizidine) از کشت بافت ریشه Senecio sp، سفالین (Cephaelin) و امتین (Emetine) از کشت کالوس Cephaelis ipecacuanha، آلکالوئید کوئینولین (Quinoline) از کشت سوسپانسیون سلولی Cinchona ledgerione و افزایش بیوسنتز آلکالوئیدهای ایندولی با استفاده از کشت سوسپانسیون سلولی گیاه Catharanthus roseus.
استفاده از بیورآکتورها در تولید صنعتی متابولیت‌های ثانویه
تولید متابولیت ثانویه گیاهی با خصوصیات دارویی در شرایط آزمایشگاهی، فواید زیادی در مقایسه با استخراج این ترکیبات از گیاهان، تحت شرایط طبیعی دارد. کنترل دقیق پارامترهای مختلف، سبب می‌شود که کیفیت مواد حاصل در طول زمان تغییر نکند. درحالی که در شرایط طبیعی مرتباٌ تحت تأثیر شرایط آب و هوایی و آفات است. تحقیقات زیادی در زمینه استفاده از کشت‌های سوسپانسیون و سلول گیاهی برای تولید متابولیت‌های ثانویه صورت گرفته است. از جمله ابزارهایی که برای کشت وسیع سلول‌های گیاهی به‌کار رفته‌اند، بیورآکتورها هستند. بیورآکتورها، مهمترین ابزار در تولید تجاری متابولیت‌های ثانویه از طریق روش‌های بیوتکنولوژیک، محسوب می‌شوند.
مزایای استفاده از بیورآکتورها در کشت انبوه سلول‌های گیاهی عبارتند از:
1- کنترل بهتر و دقیق‌تر شرایط خاص مورد نیاز برای تولید صنعتی ترکیبات فعال زیستی از طریق کشت سوسپانسیون سلولی
2- امکان تثبیت شرایط در طول مراحل مختلف کشت سلولی در بیورآکتور
3- جابجایی و حمل‌ونقل آسان‌تر کشت (مثلاً، برداشتن مایه‌کوبه در این حالت راحت است)
4- با توجه به اینکه در شرایط کشت سوسپانسیون، جذب مواد غذایی به‌وسیله سلول‌ها افزایش می‌یابد، لذا نرخ تکثیر سلول‌ها زیاد شده و به‌تبع آن میزان محصول (ترکیب فعال زیستی) بیشتر می‌شود.
5- در این حال، گیاهچه‌ها به آسانی تولید و ازدیاد می‌شوند.
سیستم بیورآکتور برای کشت‌های جنین‌زا و ارگانزای چندین گونه گیاهی به‌کار رفته است که از آن‌جمله می‌توان به تولید مقادیر زیادی سانگئینارین ( sanguinarine) از کشت سوسپانسیون سلولی Papaver somniferum با استفاده از بیورآکتور، اشاره کرد. با توجه به اینکه بیورآکتورها، شرایط بهینه را برای تولید متابولیت‌های ثانویه از سلول‌های گیاهی فراهم می‌آورند، لذا تغییرات زیادی در جهت بهینه‌سازی این سیستم‌ها، برای تولید مواد با ارزش دارویی (با منشأ گیاهی) همچون جینسنوساید (ginsenoside) و شیکونین صورت گرفته است.
نشانگرهای مولکولی
بخش مهم بعدی دارای کاربرد فراوان در حوزه گیاهان دارویی، “نشانگرهای مولکولی” است. قبل از اینکه به موارد کاربرد نشانگرهای مولکولی پرداخته شود، لازم است دلایل لزوم استفاده از نشانگرهای مولکولی در زمینه گیاهان دارویی ذکر شود:
دلایل استفاده از نشانگرهای مولکولی در زمینه گیاهان دارویی
فاکتورهایی همچون خاک و‌ شرایط آب و هوایی، بقای یک گونه خاص و همچنین محتوای ترکیب دارویی این گیاه را تحت تأثیر قرار می‌دهند. در چنین حالاتی علاوه بر اینکه بین ژنوتیپ‌های مختلف یک گونه تفاوت دیده می‌شود از لحاظ ترکیب دارویی فعال نیز با هم فرق می‌کنند. در هنگام استفاده تجاری، از این گیاه دو فاکتور، کیفیت نهایی داروی استحصالی از این گیاه را تحت تأثیر قرار می‌دهند:
1- تغییر محتوای یک ترکیب دارویی خاص در گیاه مورد نظر
2- اشتباه گرفتن یک ترکیب دارویی خاص با اثر کمتر که از گیاهان دیگر به‌دست آمده است. به‌جای ترکیب دارویی اصلی که از گیاه اصلی به‌دست می‌آید.
چنین تفاوت‌هایی، مشکلات زیادی را در تعیین و تشخیص گیاهان دارویی خاص، با استفاده از روش‌های سنتی (مرفولوژیکی و میکروسکوپی)، به‌دنبال خواهد داشت. برای روشن‌شدن موضوع به مثال زیر توجه کنید:
کوئینون یک ترکیب دارویی است که از پوست درخت سینکونا (cinchona) به‌دست می‌آید. پوست درختان سینکونا که در جلگه‌ها کشت شده‌اند، حاوی کوئیونی است که از لحاظ دارویی فعال است. گونه‌های مشابهی از این درخت وجود دارند که به‌روی تپه‌ها و زمین‌های شیبدار رشد می‌کنند و از لحاظ مرفولوژیکی (شکل ظاهری) مشابه گونه‌هایی هستند که در جلگه‌ها رشد می‌کنند، اما در این گونه‌ها کوئیون فعال وجود ندارد.
در طول دهه‌های گذشته، ابزارهایی که برای استانداردسازی داروهای گیاهی به‌وجود آمده‌اند، شامل ارزیابی ماکروسکوپیک و میکروسکوپیک و همچنین تعیین نیمرخ شیمیایی (Chemoprofiling) مواد گیاهی بوده‌اند. قابل ذکر است که نیمرخ شیمیایی، الگوی شیمیایی ویژه‌ای برای یک گیاه است که از تجزیه عصاره‌ آن گیاه به‌وسیله تکنیک‌هایی چون TLC و HPTLC و HPLC به‌دست آمده است. ارزیابی ماکروسکوپیک مواد گیاهی نیز بر اساس پارامترهایی چون شکل، اندازه، رنگ، بافت،‌ خصوصیات سطح گیاه، مزه و غیره صورت می‌گیرد. علاوه بر این، بسیاری از تکنیک‌های آنالیز، همچون آنالیز حجمی (Volumetric Analysis)، کروماتوگرافی گازی (Gas Chromatography)، کروماتوگرافی ستونی (Column Chromatography) و روش‌های اسپکتروفتومتریک نیز برای کنترل کیفی و استانداردسازی مواد دارویی گیاهی، مورد استفاده قرار می‌گیرند.
گرچه در روش‌های فوق، اطلاعات زیادی در مورد یک گیاه دارویی و ترکیبات دارویی موجود در آن فراهم آید، ولی مشکلات زیادی نیز به‌همراه دارد. مثلاً برای اینکه یک ترکیب شیمیایی به‌عنوان یک نشانگر (Marker) جهت شناسایی یک گیاه دارویی خاص، مورد استفاده قرار گیرد، باید مختص همان‌گونه گیاهی خاص باشد، در حالی‌که همه گیاهان دارویی، دارای یک ترکیب شیمیایی منحصربه‌فرد نیستند. همچنین بین بسیاری از مولکول‌های شیمیایی که به‌عنوان نشانگر و یا ترکیب دارویی خاص مدنظر هستند، هم‌پوشانی معنی‌داری وجود دارد؛ این موضوع در مورد ترکیبات فنولی و استرولی حادتر است.
یکی از عوامل مهم دیگری که استفاده از نیمرخ شیمیایی را محدود می‌سازد، ابهام در داده‌های حاصل از انگشت‌نگاری شیمیایی (Chemical Fingerprinting) است. این ابهام، در اثر تجمع مواد مصنوعی در پروفیل شیمیایی حادث می‌شود. علاوه بر این، فاکتورهای دیگری، پروفیل شیمیایی یک گیاه را تغییر می‌دهند. که از جمله این فاکتورها می‌توان فاکتورهای درونی چون عوامل ژنتیکی و فاکتورهای برونی چون کشت، برداشت، خشک‌کردن و شرایط انبارداری گیاهان دارویی را ذکر نمود. مطالعات شیموتاکسونومیکی (طبقه‌بندی گیاهان بر اساس ترکیبات شیمیایی موجود در گیاه) که به‌طور معمول در آزمایشگاه‌های مختلف استفاده می‌شوند، تنها می‌توانند به‌عنوان معیار کیفی در مورد متابولیت‌های ثانویه، مورد استفاده قرار می‌گیرند و برای تعیین کمی این ترکیبات، استفاده از نشانگرهای ویژه (شیمیایی) که به‌کمک آن به آسانی بتوان گونه‌های گیاهان دارویی را از یکدیگر تشخیص داد، یک الزام است. در این رابطه، همان‌طور که در فوق ذکر شد، در هرگیاه یک نشانگر منحصر به فرد را نمی‌توان یافت.
مشکلی که در شناسایی گونه‌های گیاهان دارویی با استفاده از صفات مرفولوژیک وجود دارد، وجود نام‌های گیاهشناسی متفاوت در مورد یک گیاه در نواحی مختلف جهان است. در این حالت ممکن است گونه‌های گیاهان دارویی نادر و مفید، با گونه‌های دیگری که از لحاظ مرفولوژیکی به گیاه اصلی شبیه‌اند، اشتباه فرض شوند.
بنابراین، با توجه به مشکلات موجود در زمینه شناسایی گیاهان دارویی با استفاده از روش‌های سنتی و با توجه به پیشرفت محققین در زمینه ایجاد نشانگرهای DNA ‌،‌ استفاده از این تکنیک‌های نوین می‌تواند ابزاری قدرتمند در استفاده کارا از گونه‌های مؤثر دارویی محسوب شود. از جمله مزایای این نشانگرها، عدم وابستگی به سن و شرایط فیزیولوژیکی و محیطی گیاه دارویی است. پروفیلی که از انگشت نگاری DNA یک گیاه دارویی به‌دست می‌آید، کاملاً به همان گونه اختصاص دارد. همچنین برای استخراج DNA به‌عنوان ماده آزمایشی در آزمایشات نشانگرهای مولکولی، علاوه بر بافت تازه، می‌توان از بافت خشک نیز استفاده نمود و از این رو، شکل فیزیکی نمونه برای ارزیابی آن گونه، اهمیت ندارد. نشانگرهای مختلفی بدین منظور ایجاد شده‌اند که از آن جمله می‌توان به روش‌های مبتنی بر هیبریداسیون (مانند RFLP)، روش‌های مبتنی بر RCR (مانند AFLP) و روش‌های مبتنی بر توالی‌یابی (مانند ITS) اشاره کرد.
برخی موارد کاربرد نشانگرهای DNA در زمینه گیاهان دارویی
ارزیابی تنوع ژنتیکی و تعیین ژنوتیپ (Genotyping)
تحقیقات نشان داده است که شرایط جغرافیایی،‌ مواد دارویی فعال گیاهان دارویی را از لحاظ کمی و کیفی، تحت تأثیر قرار می‌دهد. بر پایه تحقیقات انجام شده، عوامل محیطی محل رویش گیاهان دارویی در سه محور زیر بر آنها تاثیر می‌گذارد:
1- تاثیر بر مقدار کل ماده مؤثره گیاهان دارویی
2- تاثیر بر عناصر تشکیل دهنده مواد مؤثره
3- تاثیر بر مقدار تولید وزن خشک گیاه
عوامل محیطی که تاثیر بسیار عمده‌ای بر کمیت و کیفیت مواد مؤثره آنها می‌گذارد عبارتنداز نور، درجه حرارت، آبیاری و ارتفاع محل. بنابراین نیاز است که به‌دقت این موضوع مورد بررسی قرار گیرد. به این خاطر، بسیاری از محققین، تأثیر تنوع جغرافیایی بر گیاهان دارویی را از لحاظ تغییرات در سطوح مولکول DNA (ژنتیک) مطالعه نموده‌اند. این برآوردها از تنوع ژنتیکی می‌تواند در طراحی برنامه‌های اصلاحی گیاهان دارویی و همچنین مدیریت و حفاظت از ژرم‌پلاسم آنها به‌کار رود.
شناسایی دقیق گیاهان دارویی
از نشانگرهای DNA می‌توان برای شناسایی دقیق گونه‌های گیاهان دارویی مهم، استفاده کرد. اهمیت استفاده از این نشانگرها، به‌ویژه در مورد گونه‌ها و یا واریته‌هایی که از لحاظ مرفولوژیکی و فیتوشیمیایی به هم شبیهند، دوچندان می‌شود. گاهی ممکن است بر اثر اصلاح گیاهان دارویی کالتیوارهایی به‌وجود آید که هر چند از نظر ظاهر با سایر افراد آن‌گونه تفاوتی ندارد ولی از نظر کمیت و کیفیت مواد مؤثره اختلاف‌های زیادی با آنها داشته باشد. در این حالت اصلاح‌کنندگان چنین گیاهانی باید تمام مشخصات آن کالتیوار را از نظر خصوصیات مواد مؤثره ارایه دهند که شناسایی و معرفی خصوصیات مذکور مستلزم صرف هزینه و زمان زیاد از نظر کسب اطلاعات گسترده درباره فرآیندهای متابولیسمی گیاه مربوطه است. به‌علاوه امکان تغییرپذیری وضعیت تولید و تراوش مواد مؤثره در مراحل مختلف رویش گیاه همواره باید مورد نظر اصلاح‌کننده قرار داشته‌باشد. به‌عنوان مثال، از نشانگرهای RAPD و PBR برای شناسایی دقیق گونه P.ginseng در بین جمعیت‌های جینسنگ (ginseng) استفاده شده است. همچنین برخی از محققین از یک راهکار جدید به‌نام DALP (Direct Amplification of Length Polymorphism) برای شناسایی دقیق Panax ginseng و Panax quinquefolius استفاده کرده‌اند.
انتخاب کیموتایپ‌های (Chemotypes) مناسب به‌کمک نشانگر
علاوه بر شناسایی دقیق گونه‌ها، پیش‌بینی غلظت ماده شیمیایی فعال گیاهی (Active Phytochemical) نیز برای کنترل کیفی یک گیاه دارویی مهم است. شناسایی نشانگرهای (DNA QTL) که با مقدار آن ترکیب دارویی خاص همبستگی دارند، می‌تواند جهت کنترل کیفی و کمی مواد خام گیاهی، مؤثر واقع شود. لازم به‌ذکر است که تنها تفاوت بین کیموتایپ‌های مختلف، مقدار ماده شیمیایی فعال آنها است. همچنین، پروفیل‌های حاصل از نشانگرهای DNA می‌توانند جهت تعیین روابط فیلوژنتیکی (خویشاوندی) بین کیموتایپ‌های مختلف یک گونه گیاه دارویی به‌کار روند. در سال‌های اخیر مطالعات زیادی به‌منظور تعیین رابطه بین نشانگرهای DNA و تنوعات کمی وکیفی ترکیبات فعال دارویی در بین گونه‌ها و خویشاوندان نزدیک گیاهان دارویی، صورت گرفته و یا در حال انجام است. از طرفی، به‌کارگیری توأم تکنیک‌های مولکولی و تکنیک‌های آنالیزی دیگر، چون TLC و HPLC، می‌تواند شناخت ما را نسبت به یک گونه دارویی خاص و به تبع آن کنترل کیفی و کمی ترکیب دارویی مورد نظر در سطح صنعتی، افزایش دهد. به‌عنوان مثال بررسی تنوع ژنتیکی Artemisia annua، به‌عنوان منبع ترکیب ضد ملاریای آرتمیزینین (artemisinin)، نشان می‌دهد که ژنوتیپ‌های این گیاه در سراسر هند، از لحاظ محتوای این ترکیب (مقدار ماده مؤثره آرتمزینین)، تنوع نشان می‌دهند. این بررسی با استفاده از نشانگر RAPD (یک نوع نشانگر DNA) صورت گرفته است.
مهندسی ژنتیک

شاخه بعدی بیوتکنولوژی که در زمینه گیاهان دارویی کاربردهای فراوانی دارد، “مهندسی ژنتیک” است. پیشرفت‌های اخیر در زمینه ژنتیک گیاهی و تکنولوژی DNA نوترکیب، کمک شایانی به بهبود و تقویت تحقیقات در زمینه بیوسنتز متابولیت‌های ثانویه کرده است. قسمت اعظمی از تحقیقات در زمینه متابولیت‌های ثانویه، به‌روی شناسایی و دستکاری ژنتیکی آنزیم‌های دخیل در مسیر متابولیکی سنتز یک متابولیت ثانویه، متمرکز شده‌است. ابزار طبیعی که در فرآیند مهندسی ژنتیک و در اکثر گونه‌های گیاهی و بخصوص گیاهان دولپه به‌کار می‌رود، یک باکتری خاکزی به‌نام آگروباکتریوم (Agrobacterium) است. گونه‌های مختلف این باکتری، مهندسان طبیعی هستند که بیماری‌های‌ تومور گال طوقه‌ (Crown Gall Tumour) و ریشه مویی (Hairy Root) را در گیاهان سبب می‌شوند. تحقیقات نشان داده‌است که ریشه‌های مویی تولید شده به‌وسیله گونه‌ای از این باکتری به‌نام‌ A. rhizogenes ‌، بافتی مناسب برای تولید متابولیت ثانویه هستند. به علت پایداری و تولید زیاد این بافت‌ها در شرایط کشت عاری از هورمون، تاکنون گونه‌های دارویی زیادی با استفاده از این باکتری تغییر یافته‌اند. که از آن جمله می‌توان به کشت ریشه‌ مویی گیاه دارویی Artemisia annua به‌منظور تولید ترکیب دارویی فعال، اشاره کرد. تحقیقات نشان داده است که شرایط جغرافیایی،‌ مواد دارویی فعال گیاهان دارویی را از لحاظ کمی و کیفی، تحت تأثیر قرار می‌دهد.

بنابراین می‌توان دید که مهندسی ژنتیک می‌تواند به‌عنوان ابزاری قدرتمند جهت تولید متابولیت‌های ثانویه جدید و همچنین افزایش مقدار متابولیت‌های ثانویه موجود در یک گیاه به‌کار رود

منبع: http://plantbreeding.wordpress.com